Sunday, March 1, 2009


یکی از دلایل معروفیت خیلی از نقاشای معاصر مکزیکی - که مشهورترینشون
دیه گو ریورا، معمار و شوهر فریدا کالو هست- این نقاشیای بزرگ روی دیوار
هست. تم اصلی این نقاشیا بازگو کردن بخش یا بخشهایی که تاریخ مکزیکه. این
نقاشی، چگونگی شروع شدن سکونت و شکل گرفتن خود شهر مکزیکوسیتیه.
طبق افسانه های مایا ها، عقاب یکی از پرنده های خوش یمن هست، و
اعتقاد داشتن که شهر ایده آل، باید جایی ساخته بشه که یک عقاب، در
حال خوردن مار روی کاکتوس هست. و باور این هست که ساکن های
اولیه، وسط یه درباچه، یه عقاب رو می بینن که روی یه کاکتوس نشسته
و یک مار هم در منقارشه. این ملت همونجا ساکن می شن و شهر مکزیکوسیتی
رو پایه گذاری می کنن. ( پرچم مکزیک) این شهر، ابتدا روی یک دریاچه
بنا شده بود. - همین که عکسش رو در بالا میبینید که به نظر من مثل
ونیز دنیای قدیم بوده. روی دریاچه، مردم با یه جور گیاهی که ریشه های
بلندی توی آب می دوونده، زمین سفتی فراهم میکردن برای ساختن خونه هاشون
و این تکه زمینها با پل و کانال به هم وصل بودن و وسیله اولیه ارتباطی هم
همون قایق ها بوده که می بینید. وقتی که اسپانیایی ها مکزیک رو نصرف
می کنن و با گسترش مسیحیت، کم کم تموم این دریاچه رو با خاک پرمی کنن
و با مرمرهای عضیمی که از اروپا وارد می کردن،شروع به ساختن کلیساها
و بناهای عظیم کردن.
یکی از مشکلات اصلی شهر در حال حاضر، نشست بخشهایی از شهره به خاطر
استفاده از منابع آب زیرزمینی و سنگینی بیش از حد شهر. که البته بحثش جداست.

امیدوارم عکسای بعدی که میذارم، توضیحشون کوتاهتر باشه، بگید چه طور بنویسم
خوندنش راحت تره.

No comments: