با هم لبه سکوی سیمانی پشت به آفتاب نشستیم، آرنجامو رو چمن لَم میدم و
همینجوری که به هیچ جا خیره نشدیم حرف می زنیم. می گه تو به من اعتماد داری؟
میگم آره. می گه تو کلاً به آدما اعتماد می کنی. میگم به آدما ایمان دارم.
نگام می کنه. تو نگاش حرفی رو که دلم نمی خواد بشنوم می خونم.
+
می گه چشماتو ببندو خودتو ول کن.
پاهامو جفت می کنم، دستامو باز می کنم، چشمامو می بندم و خودمو ول
می کنم. نه یه بار و دو بار، اما هر دفعه، احساسی که قبل از زمین رسیدنم
می گیرتم، بهتر از قبله.
اعتماد کردن به آدما همیشه زمین نمی زنتت.
Subscribe to:
Post Comments (Atom)
4 comments:
beautiful. pure. honest. straight to the point. soft.
beautiful, beautiful, beautiful.
xxx
:"> شماما رو خجل می فرمایید که حتی به اینجا سر می زنین، چه برسه به همچین کامنتتون.
ما بیشتر از اونکه شوما فکرشو بکنید به شوما و نوشته هاتون ارادت داریم قبله دو عالم
[چشمک]
اما وقتی بزنه، معلوم دوباره بتونی بلندشی که...
Post a Comment